بیست و ششمین نشست کتاب فروشی «هنوز» به بررسی بازتاب آثار ادبی ایران در کشورهای آلمانی زبان اختصاص داشت که با حضور سعید فیروزآبادی و علی عبداللهی برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی کتاب فروشی نشر هنوز سعید فیروز آبادی با بیان این مطلب که ادبیات فارسی در حوزه ای وسیع تر از مرزهای سیاسی ما رواج دارد گفت: آنه ماری شیمل معتقد بود که بیش از ۷۰ درصد شاعران فارسی سرا در شبه قاره زندگی می کردند.
او افزود: زبان آلمانی رایج ترین زبان اروپایی است که در چهار کشور با جمعیتی بالغ بر ۱۰۰ میلیون نفر به آن تکلم می کنند و بیشترین ترجمه کتاب در اروپا به این زبان است و یکی از مهم ترین نمایشگاه های کتاب دنیا در این کشور برپا می شود.
به گفته این مترجم نخستین بازتاب زبان و ادبیات فارسی را می توان در سفرنامه هایی که گردشگران آلمانی نوشته اند جست و جو کرد و نخستین سفرنامه ای که یک آلمانی درباره ایران نوشته است به سال ۱۳۸۳میلادی باز می گردد، این سفرنامه را یک آلمانی که به اسارت عثمانی ها درآمده بود و سپس به دربار تیمور لنگ راه یافته و پس از آن به کشورش بازگشت نوشته است.
او افزود: برای پژوهش درباره تاثیر زبان و ادبیات فارسی بر ادبیات آلمانی می توان به سفرنامه هایی که به زبان آلمانی نوشته اند و آثاری که از زبان فارسی به زبان آلمانی ترجمه شده اند رجوع کرد. در تمام دوره های تاریخی، سفرنامه های متعددی درباره ایران توسط آلمانی ها نوشته شده که تاکنون تنها تعداد محدودی از این سفرنامه ها به زبان فارسی ترجمه شده اند و مهم ترین سفرنامه توسط ادوارد پولاک در دوره قاجار نوشته شده است.
به گفته فیروزآبادی در مقطع زمانی ۳۰۰ ساله، گلستان سعدی یکی از مهم ترین منابع شناخت آلمانی ها از ایرانی ها بوده است و این کتاب منبع الهام آثار متعددی بوده است. بسیاری از آلمانی هایی که گرایش به ادبیات فارسی پیدا کرده اند این شناخت را از متون عثمانی کسب کرده اند. بسیاری از متون کلاسیک فارسی توسط آلمانی ها بارها به زبان آلمانی ترجمه شده اند. هامر کل غزلیات حافظ را ترجمه کرد و مقدمه ای ۳۰ صفحه ای بر غزلیات حافظ نوشت.
او با بیان این مطلب که گوته به واسطه خواندن ترجمه هامرکل از غزلیات حافظ با او آشنا می شود گفت: گوته پس از خواندن ترجمه، دست به قلم می برد و دیوان شرقی غربی را می نویسد. سال ۱۸۱۸ در ادبیات آلمانی تاریخ بسیار مهمی است و در این سال کتاب تاریخ ادبیات فارسی به زبان آلمانی تالیف هامر منتشر می شود؛ او تالیفات و ترجمه های متعددی از زبان فارسی به آلمانی دارد و آخرین ترجمه او از تاریخ وصاف در سال ۲۰۰۹ منتشر می شود.
او ادامه داد: لوکتر در سال ۱۸۲۲ مجموعه ای از ۳۳ غزل مولانا را به آلمانی ترجمه می کند و شاعران آلمانی آن قدر متاثر غزل های مولانا می شوند که تا ۸۰ سال غزل می سرودند. او شاهنامه و هفت پیکر را نیز به آلمانی ترجمه کرده است. نکته ای که درباره این ترجمه ها باید بگویم این است که هر یک از این مترجمان در ترجمه، کل متن را عینا ترجمه نمی کردند و تنها بخش هایی که ضرورت آن را احساس می کردند را ترجمه می کردند و بخش هایی نیز به آن اضافه می کردند.
به گفته این مترجم آلمانی با این که ترجمه های متعددی از متون کلاسیک فارسی در آلمان منتشر شده است، اما آلمانی ها هرگز نتوانسته اند با مثنوی معنوی ارتباط برقرار کنند، غربی ها به ویژه آلمانی ها در مواجهه با آثار ادبیات فارسی بیشتر علاقمند هستند که اثری را مطالعه کنند که تصویری اگزوتیک از غرب ارائه کند.
فیروزآبادی افزود: در حال حاضر در آلمان شاهد آثاری هستیم که توسط مهاجران ایرانی به زبان آلمانی خلق شده اند.
در ادامه علی عبداللهی گفت: آلمانی ها در مقطعی از تاریخ به خاطر آشنایی با ادبیات فارسی به ویژه گلستان سعدی متاثر از ادبیات فارسی بوده اند و کتاب های متعددی متاثر از گلستان سعدی و با همین عنوان به زبان آلمانی نوشته شده اند. کتاب هایی که جنبه تعلیمی دارند.
او افزود یکی از دلایل گرایش غربی ها به ادبیات فارسی و ادبیات شرق، رهایی از سلطه اساطیر یونان و رم بود. بسیاری از شاعران آلمانی در مقطعی از تاریخ متاثر از شاعران ایرانی شعر سروده اند. اما این تاثیر پذیری در دوره ای از تاریخ است و ادبیات داستانی ما نتوانسته نظر آلمانی ها را جلب کند.
به گفته عبداللهی ترجمه ادبیات معاصر فارسی در آلمان با ترجمه بوف کورآغاز شده است و آثار جمالزاده، بزرگ علوی، فریبا وفی، محمود دولت آبادی، امیرحسن چهلتن، عباس معروفی از جمله آثاری هستند که به زبان آلمانی ترجمه شده اند؛ اما هیچ یک از این آثار مثل بامداد خمار نوشته فتانه حاج سید جوادی نتوانسته اند نظر مخاطبان آلمانی را جلب کنند. این کتاب آن چیزی که آلمانی ها درباره ایران می خواهند را به آن ها می دهد.
او در خاتمه گفت: تجربه ثابت کرده آلمانی ها به آن دسته از آثار شاعران ایرانی علاقه نشان داده اند که جز شاعران ایرانی هیچ شاعری با ملیت دیگر نمی توانستند آن ها را خلق کنند.