بیستمین برنامه «سهشنبههای هنوز» با موضوع «سید ضیاء، عامل انگلیس؟!» به دلیل انتشار کتابی درباره سید ضیاء طباطبایی و با حضور فریدون مجلسی برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی کتابفروشی نشر هنوز؛ فریدون مجلسی در این نشست گفت: صدرالدین الهی و همسرش از روزنامه نگاران پیشکسوت هستند و من سال ها پیش زمانی که هنوز کتاب «سید ضیاء عامل کودتا» منتشر نشده بود مجموعه گفت وگو های او و همسرش را با سید ضیاء طباطبایی خوانده بودم؛ در این کتاب نیز دوباره این گفت وگوها را بازسازی کرده است.
از سید ضیاء به عنوان عامل کودتای ۲۸ مرداد یاد می شود و درباره کودتا کتاب های متعددی نوشته شده است و باید این کتاب ها را به عنوان انسانی بی طرف مطالعه کرد، در ایران متاسفانه همواره با افراد گونه ای برخورد می کنیم که دور آن کسانی که دوست داریم هاله قدسی می کشیم و به همین دلیل دیگر عیب های او را نمی بینیم و یکی از کسانی که در ایران با او چنین رفتاری کرده ایم محمد مصدق است.
مجلسی با بیان این مطلب که سید ضیاء مسلمان متعصب بود و تا صبح روز کودتا نیز معمم بود گفت: در تاریخ معاصر همواره از سید ضیاء به عنوان عامل انگلیس یاد می شود، اما درباره این اتهام هرگز سندی به دست نیامده است. صدرالدین الهی در کتابش یکی از نخستین پرسش هایی که از سیدضیاء می پرسد این است که آیا او عامل انگیس است و او می گوید بله.
او افزود: اگر چنین سوالی را از من می پرسیدند، هرگز حاضر به ادامه گفت وگو نمی شدم، اما باید به شما بگویم که در سیاست هرگز نباید استراتژی تدافعی گرفت و اگر کسی به شما انگ زد که مثلا شما مزدور کسی هستید نباید در صدد این باشید که بخواهید خودتان را اثبات کنید و در این گفت وگو هم سید ضیاء درپی این نیست که اثبات کند که عامل انگلیس است.
به گفته مجلسی، مصدق به عنوان یکی از خوش نام ترین سیاستمدران معرفی می شود اما او روحیه ای داشت که هر کس مخالف او بود خیلی زود به او انگ این را می زد که عامل انگلیس است. ریشه این نوع تفکر را می توان در اندیشه مانوی جست وجو کرد که همه چیز را به سفید و سیاه تقسیم می کنند وهرگز به هزاران نقطه خاکستری که از سفید تا سیاه وجود دارد توجه نمی کنند.
او ادامه داد: متاسفانه در ایران این تصور وجود دارد که انگلیس در ایران دست نشانده هایی دارد و افرادی را از کودکی برای کار گیری در مناسبی که مد نظرش هست تربیت می کند. برای یافتن این پاسخ که انگلیس در ایران چه منافعی می تواند داشته باشد باید به تاریخ مراجعه کنیم. منافع انگلیس در ایران استعماری نبود بلکه منافع او امپریالیسم بود. در واقع ایران مرز میان هند- که مستعمره انگلیس بود- با شوروی بود و انگلیس نمی خواست ایران تحت سلطه روسیه باشد.
به گفته مجلسی؛ اگر سیدضیاء عامل انگلیس بود سه ماه پس از کودتا ۱۲۹۹ او را کنار نمی گذاشتند. پیش از کودتا سید ضیاء و رضا خان و نیروهایش در کاروانسرایی در حد فاصل جاده قدیم و مخصوص کرج جمع شده بودند و نیروهای رضا شاه هشت ماه بود که حقوق نگرفته بودند و گروهی از دربار به کاروانسرا می آیند تا جلوی کودتا را بگیرند، وقتی به رضا خان قول این را می دهند که می خواهند حقوق سربازانش را بدهند رضا خان دودل می شود و می خواهد قید کودتا را بزند اما سید ضیاء او را از این تفکر منصرف می کند. زمانی که کودتا به نتیجه می رسد رضا خان واقعا تعجب می کند که چگونه او را بر مسند پادشاهی نشاندند.
او در ادامه به ذکر خاطراتی از دوران کودکی خود پرداخت که سید ضیاء را از نزدیک دیده بود و گفت: نقش سید ضیاء در تاریخ ایران و شکل گیری کودتا بسیار اهمیت دارد و نقطه عطفی در تاریخ ایران به شمار می رود، قبل از سید ضیاء و بعد از سید ضیاء.
مجلسی ادامه داد: با این که مصدق یکی از کسانی بود که به سید ضیاء انگ عامل انگلیس بودن را زد اما زمانی که مصدق درگذشت و با این که سید ضیاء از دربار کنار گذاشته شده بود اما هر گاه که کاری داشت به ملاقات شاه می رفت، او با شاه دیدار کرد تا پیشنهاد بدهد که مراسم یادبودی در شان مصدق برگزار شود اما شاه نپذیرفت و عذر سید ضیاء را خواست که دیگر به دیدارش نرود. سید ضیاء فرد باهوشی بود و می دانست که کی و کجا آشتی کند اما شاه نپذیرفت.
به گفته مجلسی این انگ ها و برچسب ها که هیچ وقت ثابت نشده اند ما را بیچاره کرده است و حزب توده در ایران از امکانات بی شماری برخوردار بود و می خواستند تنها اطلاعاتی که آن ها مدنظرشان هست از کانال آن ها در اختیار مردم گذاشته شود و در حال حاضر همچنان بسیاری از اطلاعاتی که در سایت ها درباره تاریخ ایران منتشر می شود زیر نظر عوامل این حزب هدایت می شود.
او افزود: آنان با ترساندن بیش از حد ملت از انگلیس و غرب خواهان تحویل و انضمام ایران به شوروی بودند. در برابر مصدق هم به شدت خرابکاری می کردند و او را عامل آمریکا می نامیدند. این گناه مصدق نبود اگر آمریکایی ها تا مراحلی مخالف آرمان ملی او نبودند، حزب توده که عدم مقاومت ارتش ایران را در مقابل نیروهای انگلیسی تمسخر می کرد، اسمی از نیمه شمالی کشور نمی آورد که رفقای روس آن را اشغال کرده بودند، و بعد از انقضای زمان نیز حاضر به ترک آن نبودند.